دم نوش ِ خستگی...
ببین تو چه بخوای چه نخوای نمیفهمی من چی میگم حتی اگه بعد از هر جمله م یه "میدونم" هم بذاری باز میفهمم که نمی فهمی اگه بعد از هر تیکه از حرفام یه"..." هم بذاری بازم حس نمیکنم داری باهام همدردی میکنی من فقط وقتی میفهمم کسی همدردمه که خودش برام حرف بزنه که حرفاش حرفام باشه حرفام حرفاش... حالا هر چی دلت میخواد بیا بگو میفهمم چی میگی بیا هی بگو اینو هی برو رو اعصابم من همدرد ن م ی خ و ا م لطفا ازم نپرس چته؟! چی شده؟! جواب نمیدم! اصلا بذار راحتت کنم کلا ولم کن کاری به من یکی نداشته باش! اونی که باید حواسش بهم باشه نیست تو نمیخواد حرف اضافی بزنی که جای اونو بگیری واسم نمیتونی... نمیتونی نمیتونی ...! گاهی که خیلی خستم یه دم نوش داغ میخوام انقدر داغ که بسوزم... بسوزم بسوزم بسوزم! وقتی خیلی درد دارم دوست دارم باشی! بیای کنارم بشینی زانو هاتو بغل بگیری دستاتو دورشون حلقه کنی وقتی میگم "آآآآآآآی!" بگی آخی بمیرم الهی... بعد من بگم: خدا نکنه این چه حرفیه؟! الهی من بمیرم ک همه از دستم راحت شن! بعد تو بگی : ئه! دیگه از این حرفا نداشتیم ها...! بیا... حتی نمایشی هم که شده بیا یه کم این دیالوگا رو اجرا کنیم... میدونی چیه؟! هر وقت حالم خوبه مثلا همه درد و بلاهای عالم می ریزن رو سرم همه شون حسودن خدا میشه چشماشونو کور کنی که دیگه نیان و به حال خوب من حسودی کنن؟! خدا نابود کنه هر چی درد و مرضه! این وب رو نساختم تا مطلب برگزیده پیدا کنم نساختم تا اسمم بیاد تو لیست پر امتیاز ترین ها ساختم تا فقط بنویسم بدون اینکه فکر کنم بقیه میشناسنم! خوبه... کسی نمیشناسه! خانم یا آقای دبیر محترمی که در حال مطالعه این مطلبید... اون گزینه وبلاگ بعدی رو بزنید این مطلبا به درد نمی خورن! یه مشت چرت و پرت انبار شده گوشه ذهنه که فقط برای تخلیه داره نوشته میشه برای جلو گیری از دیوونگی!
| Design By : Pichak |
